زبانحال سیدالشهدا در شهادت حضرت علی اکبر علیه السلام
یک لحظه جدا کردم از خویش، جوانم را گویی که فـدا کردم صد مرتبه جـانم را در آتش هجرانش میسوخت وجودم را با رفـتـن خـود از تن میبـرد روانـم را باداغ علی دشمن یک لحظه گرفت از من هم روح و روانم را، هم تاب و توانم را هـنـگــام وداع هــم دادیــم نـشـــانِ هــم او حنجر خشکش را من اشک روانم را سرتا به قدم افروخت از بس جگرش میسوخت داغــیِ زبـــان او ســوزانــد دهــانـم را با کـشـتــن فـــرزنـدم تسـلیــم خـداونـدم کردم به جگر پنهـان فـریاد و فغــانم را ای مـاه فــروزنــده! تـسـبـیـح پـراکنــده برخـیزو فرو بنشان این سـوز نهـانم را "میثم!" ز زبان من با خون جگر بنویس کـشـتـنـد بـهـــارم را؛ دیـدنـد خـزانـم را |